به گزارش اوشیدا به نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
پدرخوانده برگشت جوخههای ترور، به صف!
محمد ایمانی در کیهان نوشت:
نقشههای راهبردی برای دفاع از امنیت و منافع ملی، وقتی درست از آب در میآیند که مبتنی بر دیدبانی دقیق و دادههای درست باشند. اطلاعات گمراهکننده، تصمیمسازان و تصمیمگیران را منحرف میکند. ما در فضای سیاسی و رسانهای، با شبکه آلودهای مواجه هستیم که دشمن را میآراید؛ و هر آنچه را که سدّ راه پیشروی دشمن و موجب شکست او شده، تخریب میکند.
1- دولت جدید آمریکا در حالی آماده نرمش و مسالمت تصویر میشود که رئیس آن، اعلام کرده صهیونیست است و دست کم، ده صهیونیست را در معاونت خود یا وزارت گماشته است. آنتونی بلینکن و ژانت یلن، وزیران خارجه و خزانهداری بایدن، به فاصله یک روز از هم گفتند «ایران، بزرگترین بانی و حامی تروریسم در جهان است». این قضاوت، در ادبیات دیپلماتیک دنیا معنای تخاصم میدهد، نه تعامل. این تهمتزنی در حالی انجام شد که دولت قبلی دموکراتها، پایهگذار تروریسم داعش و جنگ تحمیلی هشتساله به منطقه بود. دولت اوباما، حمله به لیبی (سال 2012) و جنگ نیابتی در سوریه و عراق را به یادگار گذاشت. آنها قصد داشتند دامنه جنگ را به ایران و لبنان گسترش دهند اما به دست رزمندگان مقاومت تحقیر شدند
2- بقایای داعش، فردای تحلیف بایدن، بیش از 140 نفر را در پایتخت عراق به خاک و خون کشیدند و این گونه به استقبال پدرخوانده دموکرات خود رفتند. پریشب هم، ضمن حمله به نیروهای الحشدالشعبی در شمال استان صلاحالدین، ۱۱ رزمنده از جمله «ابو علیاء الحسیناوی» فرمانده گردان سوم تیپ ۲۲ حشدالشعبی را به شهادت رساندند و ۱۲ نفر را مجروح کردند. این حمله تروریستی، با پشتیبانی جنگندههای اشغالگران انجام شد. بالگردهای آمریکایی ضمن فرود در منطقه حمرین، سلاح و تجهیزات سنگین به تروریستها رسانده بودند. آمریکا، چهار هزار نفر از بقایای داعش را در عراق و سوریه سازماندهی مجدد کرده است. دولت بایدن، که برای اخاذی از عربستان اعلام کرد پرونده قتل خاشقچی را به جریان میاندازد، درباره به خاک و خون کشیدن 160 شهروند عراقی در بغداد و حمرین سکوت کرد. بایدن، در این مسیر، پروژه ترامپ، اوباما و کارتر را ادامه میدهد.
3- هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا، سال ۲۰۰۹ در یکی از کمیتههای کنگره گفته بود «طالبان و القاعده که اکنون در حال جنگ با آن هستیم، ۲۰ سال پیش با حمایت ما شکل گرفت. ما نمیخواستیم شوروی بر آسیای میانه مسلط شود. با عربستان و پاکستان و دیگران همکاری کردیم و اسلام وهابی را وارد افغانستان کردیم. میلیاردها دلار سرمایهگذاری کردیم و گفتیم فروپاشی شوروی، ارزشش را داشت». برژینسکی (مشاور امنیت ملی در دولت دموکرات کارتر) هم در گفتوگو با نشریه فرانسوی «نوول ابزرواتور»، در این باره گفت «جولای ۱۹۷۹، پرزیدنت کارتر اولین کمک مستقیم و مخفیانه را برای مخالفین رژیم هوادار شوروی در کابل ارسال داشت. عملیات سرّی، یک ایده عالی بود. برای ده سال، مسکو مجبور بود در جنگی وارد شود که توانایی پیشبرد آن را نداشت و ناامیدی به بار آورد و در نهایت باعث فروپاشی امپراطوری شوروی شد».
4- همان مقامات آمریکایی که طالبان و القاعده و داعش را با عقبه فکری وهابیت و دلارهای رژیم لائیک عربستان فربه کردند، به حمایت از مدعیان «اسلام رحمانی» در مقابل «اسلام ناب محمدی» (ص) پرداختند. شورای روابط خارجی آمریکا، همچنانکه شش میلیون دلار برای ترویج نظریات سروش (مقلد کارل پوپر و مستخدم ناتوی فرهنگی) اختصاص داده بود، با فلان دیپلمات ایرانی درباره سرنوشت طیف متبوع او در انتخابات ایران همفکری میکرد و جان کری نیز در این نگرانی با «شورا» همنظر بود! سال 88 وقتی دموکراتها، آشوب سبز را در ایران کلید زدند، «اتاق فکر جنبش سبز در خارج از کشور»، در لندن اعلام موجودیت کرد. در این گروه، در کنار «مهاجرانی و بازرگان»، نام «سروش و کدیور» به چشم میخورد؛ دو مهرهای که سعی کرده بودند دیکته «تحریف دین» را پیش ببرند و منطق انقلاب و مقاومت و جهاد و تسلیم ناپذیری و اجرای احکام بازدارنده را خلاف دین وانمود کنند.
5- هویت جریان تحریف را میتوان در یادداشت منافقانهای جست و جو کرد که سایت جرس ارگان اتاق فکر کذایی، 5 خرداد 92 منتشر کرد. در یادداشت «آیتالله خمینی در برابر آیتالله خمینی» آمده بود: «ما محتاج نظریهای مناسب برای گذار هستیم. این گذار باید بر گسل شکاف میان اطرافیان آیتالله خمینی رخ دهد. یک دسته از شاگردان او همراه آقای خامنهای هستند. دسته دیگر، موسوی و کروبی و خاتمی و هاشمی و بیت خمینی هستند. استراتژی ما باید مانور روی این شکاف باشد. باید کمک کرد تمایز این دو دسته هر روز واضحتر شود. در این دید نباید با آیتالله خمینی همان معاملهای را کرد که با آقای خامنهای میکنیم. آقای خمینی را باید به عنوان بخشی از تاریخ نقد کرد، منتها توجه کرد که او همچون متنی است که دو قرائت هرمنوتیکی متضاد از آن میشود کرد. البته که دموکراسی دینی بیمعناست. با این حال آقای خمینی و مجموعه سخنان او در ایران، حکم متن مقدس را دارد. در قرآن و انجیل هم آیاتی داریم که به خونریزی و قتل تشویق میکند و هم آیاتی که به رحمت توصیه میکند. یک راه برخورد این است که نگاهی ذاتگرا داشته باشیم و بگوییم این متون کلا تولیدکننده خشونتاند. یک راه دیگر همین است که بر آیات انسانگرایانه بیشتر تاکید و به عنوان مثال، آیات جهاد و خونریزی را تاویل کنیم. در جامعه مذهبی، روش دوم بیشتر جواب میدهد... هیچ اندیشیده ایم چرا از لاک گرفته تا لوتر، سروش و مجتهد شبستری کوشیدهاند بگویند دین با دموکراسی یا حقوق بشر سازگار است، به جای اینکه بر تضاد انگشت نهند؟ دین از منظر هویتی برای بسیاری از انسانها مهم است، و برای نواندیشان بهتر است به جای آنکه خود را در برابر دین قرار دهند، از نیروی آن استفاده کنند. هکذا است داستان آقای خمینی در وضعیت بغرنج کنونی ما».
6- همانها که با شعار «یا حسین- میرحسین» به جنگ اسلام و انقلاب آمده بودند، مدتی بعد، به ارزشمندترین سرمایه ملت ایران در روز عاشورا چنگ انداختند. حالا هم کسی با مختصات سروش که ایدئولوگ طیف تجدیدنظرطلب محسوب میشود، سر به دیوانگی گذاشته و با کنارزدن نقاب ارادت به پیامبر اعظم (ص)، میگوید اسلام یکسره اقتدارگرایی و خشونت است و رحمت و عطوفت، جایی در آن ندارد. او دو هفته قبل، در اظهاراتی آمیخته با غیظ و تحریف گفت «اسلام دین رحمت نیست؛ دین سلطه و جنگ و انتقام و اقتدار است. قرآن و سیره، هیچ ربطی به عشق و محبت عیسی[ع] ندارد و محمد [ص] حتی زمانی که در مکه بود، وعده انتقام و عذاب و شکنجه میداد. آیات و احادیث درباره مهرورزی و مدارا چنان جزیی و موردی است که میتوان گفت قرآن، کتاب خوف است و محمد]ص[، چنانکه خود گفت، آمده بود تا بکشد]؟![ قرآن درباره اهل کتاب به کمتر از خفّت راضی نمیشود. حتی مولوی هم هیچ مشکلی در کشتن کفار ندارد. طباطبایی هم که در سلوک شخصی ملایم و مثل حریر بود، در المیزان چنان از احکام سر بریدن و نفی بلد و جهاد حمایت میکند که آدمی را به حیرت وا میدارد. موسی که قدرتگرا و ستیزه جو بوده و پنجه در پنجه قدرت میانداخته، مطلوب محمد]ص[ بود... خمینی هم در همین مسیر افتاد». دو هفته از این اظهارات سخیف میگذرد، اما مجمع روحانیون و خاتمی و موسوی خوئینیها و مدعیان سابق خط امام و گروه موسوم به مجمع محققین و مدرسین مهر سکوت بر لب زدهاند و یک کلام در اعتراض بر زبان نیاوردهاند.
7- این پرخاشگری انتحاری، برآمده از بنبستی است که کارفرمایان سروش در آن گرفتار شدهاند. او در حالی پیامبر اعظم (ص) را به خشونت و اقتدارگرایی متهم میکند که خود و طیف متبوعش بیش از دو دهه است سر سفره خشنترین رژیم دنیا (آمریکا) نشستهاند. وی پیش از این در سالهای 86 و 88 در هلند و پاریس اذعان کرده بود «تز سکولارها واژگونه شده، آنچه گمان می رفت مُرده، تجدید حیات کرده و دیگران را به نگرانی افکنده است. سکولاریسم، ستیزهگر شده و با پاره ای از ادیان می ستیزد. تز قطعی سکولارها این بود که دین ضعیف خواهد شد...اما همین اندیشههای دینی، به دلایل مختلف دوباره سر برآورده اند» و «رفته رفته سکولاریسم وارد دوره ستیزهگر و میلیتانت میشود. سکولاریسم و لیبرالیسم، هاضمهاش برای بلعیدن ادیان ضعیف، قوی بود اما دین قوی را نمیتواند ببلعد و از گلویش پایین نمیرود، لذا ستیزهگر میشود... آمریکا حمله کرد به افغانستان و عراق. هر دو کشور در قانون اساسی تازه نوشتند ما باید قوانین را از شرع بگیریم، چیزی که در مخیله آمریکاییها نمیگنجید؛ سکولاریسم صدامی تبدیل شده به آنتی سکولاریسم».
8- موازنه قدرت میان غرب و ایران، با انقلاب اسلامی به هم خورده است. دشمن تنها چاره باقی مانده را فشل کردن قدرت ایران انقلابی از داخل میداند. در حالی که دشمن سرگرم سازماندهی تهدیدهای جدید است، شبکه تحریف و ترور ماموریت دارد توهم مذاکره و مسالمت را بیاراید. آنها مامورند کسانی را بزک کنند که بانی خرابکاری و ترور دانشمندان هستهای ایران، تحریمهای گسترده و جنگ نیابتی بودند. دولت دموکراتها در اوج مذاکرات هستهای در سال 93 و 94، تروریستها را پشت مرزهای ایران کشاند. درست زمانی که وزیر خارجه ما مشغول قدم زدن با جان کری بود، آمریکا داشت در فرودگاه موصل با داعش، نقشه عملیاتی را مرور، و تجهیزات نظامی پیاده میکرد. دورهای که معاون وزیر خارجه به غلط میگفت «امضای کری تضمین است» و وزیر خارجه، مرحوم هاشمی را بهاشتباه میانداخت تا در سخنرانی عمومی بگوید «وزیر خارجه آمریکا قول داده بدعهدی درباره تحریمها را جبران کند»، یک مرد میدان دیده و استراتژیست به نام حاج قاسم سلیمانی بود که هشدار داد آمریکا پشت مرزهای ایران، در حال هدایت تروریستهاست.
9- چند سال پس از آن تحولات عبرت آموز و شکست سنگین آمریکا، و در حالی که اخبار مشابهی درباره تجدید نقشه آمریکا منتشر میشود، همقطاران رسانهای و سیاسی داعش در ایران، سپاه هراسی و نظامی هراسی راه انداختهاند و به جای پشتیبانی از قهرمانان ملی، درباره خطر «بناپارتیسم» هشدار میدهند! آنها میخواهند تجربه دهه گذشته درباره رژیم آمریکا را از یادها ببرند و حافظه ملی ما را سرقت کنند. چرا؟ مگر اوباما نگفت «تحریمهای دوره بوش سمبلیک بود؛ تحریمهای سخت را من اعمال کردم»؟ و مگر نشنیدند که بایدن میگوید «فشار حداکثری ترامپ شکست خورد اما روشهای هوشمندانه تری هم برای سختگیری هست»؟
دوراهیهای سرنوشت ساز
حسن رشوند در جوان نوشت:
شاید کمتر مقطعی از تاریخ انقلاب اسلامی، بخصوص در ۱۰ سال اخیر، همچون امروز وجود داشته باشد که ملت ایران همه نوع تحریم از مالی و نفتی گرفته تا دارویی و تجهیزات پزشکی تجربه کرده باشد، زمانی که موجود حقیری همچون «ترامپ» از دنیای سیاست حذف شده و موجود جدیدی همچون «بایدن». قصد دارد اقدامات به نتیجه نرسیده دموکراتها در چهار سال پیش را مجددا در دستور کار گذاشته و ایران اسلامی را در گوشه رینگ قرار دهد. به تعبیری، غرب و دنبالههای داخلی آن قصد دارند در این مقطع زمانی با رفتن «ترامپ» و آمدن «بایدن» جمهوری اسلامی را بار دیگر گرفتار برخی دوگانههایی کند که با آمدن «بایدن» به همان ریل غلط امیدواری به غرب سوق دهد. امروز که روند این تحولات و اتفاقات را بررسی میکنیم و عینک «خوش بینی به غرب» را کنار گذارده و بهجای آن با عینک «واقع بینی» رخدادهای جهان و رفتار غرب نسبت به خود را ملاحظه میکنیم، بهدرستی بر دو گانهها و دوراهیهای سرنوشت سازی که رهبر حکیم انقلاب در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری در ۲۳ اسفند ۹۷ مطرح فرمودند، واقف میشویم.
مقام معظم رهبری در این نسخه ۱۰ محور را بیان میکنند که در مواجهه با مسائل، باید مورد توجه قرار گیرد و در مقابل هر کدام از این ۱۰ مورد، موارد متضاد و منفی را نیز بیان کردهاند. در واقع این نسخه علاوه بر بایدها به نبایدها هم اشاره میکند و نسخهای جامع و دقیق است. اینها دوگانهها و دوراهیهایی است که در مواجهه با رویدادها تعیین کننده و سرنوشتساز هستند و سمت و سوی حرکت ما را تعیین میکند.
دوگانههایی که رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضای مجلس خبرگان فرمودند و باید چراغ راه حرکت درست ما برای اداره جامعه و زندگی شخصی باشد، عبارتند از: ۱- مواجهه ابتکاری-انفعالی ۲- امیدوارانه-مأیوسانه ۳- شجاعانه-بزدلانه ۴- مدبرانه-سهل انگارانه ۵- تهدیدنگر-فرصت نگر ۶- واقعیتهای میدان را شناختن-نشناختن ۷- کنترل احساسات-عدم کنترل احساسات ۸- رعایت ضوابط شرعی -عدم رعایت ضوابط شرعی ۹- درنظر گرفتن تجارب-فراموشی کردن تجارب ۱۰- انگشت اتهام به سوی دشمن- انگشت اتهام به سوی یکدیگر.
۱- مواجهه ابتکاری-انفعالی: یکی از اصلیترین و تعیین کنندهترین دوگانهها در برخورد با مسائل، ابتکاری یا انفعالی عمل کردن است. برخورد انفعالی فرد و جامعه را به عنصر و بازیگری دست دوم تبدیل میکند که بازیگر اول یعنی همان دشمن پی در پی برای او مسئله میآفریند و او کاری جز برخورد انفعالی و کشیده شدن به میدانی که حریف طراحی کرده، نمیکند. دربرخود انفعالی چنین احساس میشود که کاری نمیشود کرد و گله و شکایت و ناله نمود بیرونی این نوع رفتار و برخورد است. اما در برخورد ابتکاری، بازیگر خود را صاحب اثر میداند و با این دید وارد میدان میشود. اگر مسئله منفی است آن را تضعیف یا دفع و رفع میکند و اگر مثبت است به تقویت آن مبادرت میورزد. مواجهه ابتکاری اغلب به شکل نامتقارن صورت میپذیرد. یعنی اینکه شما مقهور طراحی دشمن نمیشوید. صحنه را تغییر میدهید و آن را بازطراحی میکنید. تحریم بنزینی ایران در سال ۱۳۸۹ و قطع این مایع حیاتی که بخش زیادی از شریان اقتصاد کشور به آن وابسته بود اگر دچار انفعال جوانان متخصص ما میشد یقینا امروز نه ستاره خلیج فارس را داشتیم و نه مازاد حداقل ۱۵ میلیون لیتری بنزین برای صادرات آن به کشورهای دیگر را.
۲- امیدوارانه-مأیوسانه: این دوگانه پایه و اساس برخورد با مسائل و چالش هاست. فردی یا جامعهای که مأیوس است گویی از ابتدا شکست را پذیرفته و اگر حرکتی هم میکند با یأس و تردید است. دشمن روی این قضیه خیلی سرمایه گذاری کرده و ناامید سازی جامعه یکی از اصلیترین اهداف آن است. ما نباید با حرف و کار خودمان به این برنامه دشمن کمک کنیم. رهبر انقلاب در این زمینه میفرمایند: امید داشتن و امید دادن به دیگران کار مهم و بسیار کلیدی است. البته امید واقعی و حقیقی، نه امید واهی و سراب. مثلاً اینکه ما امید داشته باشیم فلان کشور غربی برایمان کاری کند و گرهای از مشکلاتمان گشوده شود، خب این اصلاً امید نیست و ضدامید است.
۳- شجاعانه-بزدلانه: برخورد شجاعانه یا از روی ترس با مسائل، نتیجهای متفاوت به همراه دارد. همانطور که در قرآن و احادیث هم مکرراً اشاره شده، یکی از اصلیترین روشهای شیطان برای غلبه بر فرد، ارعاب است. در برخورد با مسائل اگر با شجاعت وارد میدان شدیم و تحت تاثیر این ارعابها قرار نگرفتیم، یک جور عمل میکنیم و اگر با ترس و لرز پا به میدان گذاشتیم، رفتارمان طور دیگری خواهد بود.
۴- مدبرانه-سهل انگارانه: چالشها و مسائل اغلب یک ظاهر و لایه بیرونی دارند که این ظاهر سعی دارد یک واقعیتی را بپوشاند و ذهن شما را از آن واقعیت دور سازد. وقتی برخورد سهل انگارانه باشد، همین ظاهر امر را میبیند و بر اساس آن عمل میکند، اما برخورد با تدبیر، نیاز به دقت و تامل عمیق و کشف لایههای زیرین دارد. سرعت بالا و تنوع زیاد مسائل در فضای مجازی باعث شده اغلب افراد به عمق و ریشه مسائل کمتر توجه کنند و گرفتار همان ظاهر میشوند.
۵- تهدیدنگر-فرصت نگر: اغلب مسائلی که رخ میدهد در دل خود هم تهدید دارد هم فرصت. باید تهدیدها و فرصتها را شناسایی و استخراج کنیم. فرصتها را قدر بدانیم و بالفعل کنیم و تهدیدها را هم بشناسیم و برایشان برنامه داشته باشیم و دفع کنیم. نکته بالاتر اینکه افراد، جوامع و کشورهایی موفقند که تهدیدها را به فرصت تبدیل کنند.
۶- واقعیتهای میدان را شناختن-نشناختن: یکی از دوگانههای بسیار مهم و تعیین کنندهای که رهبرمعظم انقلاب از آن نام میبرند درباره شناخت یا عدم شناخت واقعیتهای میدان است. اساس و محور این دوگانه این عبارت است؛ ما و دشمن هر کدام کجای میدان ایستادهایم؟ دشمن سعی و تلاش وافری دارد که خود را مسلط و طرف مقتدر میدان معرفی کند و در مقابل، ما را ضعیف و بیچاره و مستأصل نشان دهد. آنچه این روزها در باره واکسن کرونا مطرح میشود و با نگاهی که رهبری نسبت به واکسن امریکایی و انگلیسی اعلام کردند، جریان رسانهای دشمن مکرر توانمندی تولید واکسن داخلی را زیر سؤال میبرد. دشمن بهدنبال این است خود را مقتدر این میدان معرفی کند و ایران را ضعیف جلوه دهد.
۷- درنظر گرفتن تجارب-فراموشی تجارب: انسان و جامعه باهوش و زیرک از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود. وقتی مسئلهای و چالشی برایش پیش میآید، نخستین کاری که میکند رجوع به تجارب خود است. گاهی یک تجربه تلخ و ناشی از شکست موجب بهدست آمدن یک پیروزی بزرگ میشود. فرد نادان تجاربش را فراموش میکند واگر هم فراموش نکند، مدام غصه میخورد و رنج میکشد که چرا از تجارب تلخ پیشین استفاده نکرد. بنابراین برای بار دوم و سوم و بیشتر از آن، با مسئله مشابهی روبهرو میشود و باز هم اشتباه میکند و ضربه میخورد. رهبر انقلاب مثال بارز از تجارب ارزشمند این دوران را مسئله برجام معرفی میکنند. مسئلهای که امروز هم برخی تصمیم گیران درون دولت نمیخواهند از آن تجربه گذشته استفاده کنند و ادبیات آنها پس از آمدن «بایدن»، نشان از خاماندیشی آنها دارد.
۸- کنترل احساسات-عدم کنترل احساسات.
۹- رعایت ضوابط شرعی -عدم رعایت ضوابط شرعی.
۱۰- انگشت اتهام به سوی دشمن- انگشت اتهام به سوی یکدیگر.
به نظر میرسد در شرایط امروز، بیش از همه نیازمند فهم این دوگانهها و انتخاب مسیر انقلاب در این دو راهیها هستیم. اگر به درستی فهم کردیم، میتوانیم کشتی انقلاب را به ساحل امن هدایت کنیم و اگر غفلت کردیم یقین بدانیم با مشکلات عدیدهای مواجه میشویم که عبور از آن به سهولت صورت نخواهد گرفت. از همین رو است که دلسوزان نظام انتخابات ۱۴۰۰ را نقطه مناسبی برای اصلاح ریلهای غلط این چند سال میدانند.
ماموریت غیر ممکن بایدن!
امیرعلی ابوالفتح در خراسان نوشت:
در حالی که سرانجام پس از ماه ها کشمکش و دعوا در آمریکا، جو بایدن به عنوان چهل و ششمین رئیس جمهوری ایالات متحده سوگند یاد کرد و دوره چهارساله ریاست جمهوری دونالد ترامپ به پایان رسید اما دیروز اعلام شد که نیروهای گارد ملی تاچند ماه آینده همچنان در واشنگتن باقی خواهند ماند.رئیس جمهوری جدید آمریکا در نطق افتتاحیه ریاست جمهوری خود بر دو موضوع مهم شامل «دموکراسی آمریکا» و «وحدت ملی» میان آمریکایی ها تاکید کرد. بایدن، نتیجه انتخابات را پیروزی دموکراسی در آمریکا خواند و از همه مردم و جریان های سیاسی خواست اختلافات را کنار بگذارند. ساعاتی پس از این نطق نیز بایدن در بیانیه ای که کاخ سفید آن را منتشر کرد، بیستم ژانویه، روز تحلیف ریاست جمهوری را روز «اتحاد ملی» نام گذاری کرد. با این حال، اتفاقات چند ماه اخیر نشان می دهد که تضعیف دموکراسی و شکاف های ملی در آمریکا شدیدتر و عمیق تر از آن است که با یک نطق ریاست جمهوری یا صدور یک بیانیه از جانب کاخ سفید، برطرف شود. البته قابل انتظار بود که مقامات ارشد دولتی و سیاستمداران بلندپایه آمریکایی به استثنای دونالد ترامپ، رئیس جمهوری پیشین و برخی از نزدیک ترین یاران وی، در روز تحلیف رئیس جمهوری جدید، بر ضرورت حفظ اتحاد ملی و تقویت پایه های تضعیف شده دموکراسی آمریکایی تاکید کنند.
اما صحنه هایی که در روز تحلیف در دو نقطه پایتخت آمریکا یعنی کاخ سفید در زمان خروج ترامپ از قدرت و کنگره در زمان ورود بایدن به قدرت به نمایش گذاشته شد، نشان داد تا چه اندازه شکاف و اختلاف در آمریکا شدت یافته است. حتی ساعاتی پس از پایان مراسم تحلیف ریاست جمهوری بایدن که تعداد نظامیان تامین کننده امنیت آن بیش از تعداد مهمانان و تماشاگران بود، دعوای سیاسی مجدد از سرگرفته شد. این وضعیت، بر نگرانی ها از عمیق تر شدن اختلافات که بر ساختارهای دموکراتیک و وحدت ملی آمریکا اثر سو به جا می گذارد، افزوده است.
تردیدی نیست که در ماه های اخیر، دموکراسی آمریکایی و نهادهای حافظ آن به شدت مورد انتقاد و خدشه قرار گرفته اند. جدا از ادعاهای مکرر ترامپ مبنی بر وقوع تقلب گسترده در انتخابات ماه نوامبر که سلامت نظام انتخاباتی آمریکا را به شکل جدی زیر سوال برده است، سلطه گسترده پول و ثروت بر روند انتخاباتی در این کشور به عنوان یکی از جلوه های تضعیف کننده دموکراسی در آمریکا قلمداد می شود. ضمن این که همچنان بحث بر سر ضعف های انتخاب رئیس جمهوری آمریکا بر اساس آرای هیئت های الکترال وجود دارد و بسیاری معتقدند آمریکا نه بر مبنای نظام جمهوری دموکراتیک که بر مبنای نظام الیگارشی مالی شکل گرفته است.
از سوی دیگر، شکاف های سیاسی و اجتماعی در آمریکا روز به روز شدیدتر و عمیق تر می شود تا جایی که قتل یک جوان سیاه پوست توسط پلیس سفیدپوست، آمریکا را در تابستان گذشته برای ماه ها وارد چرخه ای از خشونت، غارت و افراط گرایی کرد. در ماه ها و هفته های اخیر به کرات درباره خطر گروه های راستگرای افراطی و تروریست های داخلی در آمریکا هشدار داده اند، گروه هایی که هر روز بر تعداد و نفوذشان افزوده می شود و جامعه آمریکا را به سمت افتراق و رادیکالیسم سوق می دهند.
با توجه به این وضعیت، وعده بایدن برای تقویت دموکراسی آمریکا و ایجاد وحدت ملی تاحدودی غیرممکن یا حداقل، بسیار دشوار خواهد بود. به همین دلیل نیز فرانسیس فوکویاما اندیشمند معروف آمریکایی و نویسنده کتاب های «پایان تاریخ» و «هویت» در گفت و گو با سیمورهرش، روزنامه نگار آمریکایی ضمن ابراز نگرانی از سیر تحولات سیاسی - اجتماعی در آمریکا می گوید: «آمریکا باید در انتظار خشونت های بیشتری باشد.»
میزان حضور ماموران تامین امنیت، حتی نیروهای گارد ملی در شهرهای مختلف آمریکا که حالا اعلام شده حداقل تا ماه مارس (فروردین 1400) در واشنگتن به عنوان پایتخت می مانند، میزان بازداشت مظنونین امنیتی، میزان کنترل بر فعالیت شبکه های اجتماعی و اوج گرفتن انواع توهین ها و تهمت ها میان سیاستمداران آمریکایی نشان می دهد که وحدت ملی این کشور دوران پرمخاطره ای را پشت سر می گذارد، به ویژه این که با ادامه بحران هایی همچون بحران سلامت ناشی از کرونا، پیامدهای اقتصادی ناشی از قرنطینه های درمانی و در نهایت، تنش های نژادی، نارضایتی ها در آمریکا رو به تزاید گذاشته است و یک جرقه کوچک می تواند آتشی را شعله ور سازد که خاموش کردن آن به راحتی میسر نخواهد بود.
غرور ناشی از قدرت
علی نجفیتوانا در آرمان نوشت:
آنچه بهعنوان درگیری نماینده مجلس با یکی از افراد نیروی انتظامی اتفاق افتاده است هرچند موجب بروز چالشهای علنی شده اما اظهارنظر کارشناسی و تخصصی تا روشن شدن ابعاد واقعی قضیه و چگونگی وقوع حادثه اقدامی عادلانه و منطقی به نظر نمیرسد. اما با چند فرض میتوان به ارزیابی حقوقی حادثه پرداخت.
اگر سرباز راهور در راستای انجام وظایف قانونی خود عبور اتومبیل حامل نماینده مجلس را مانع شده باشد و طبیعتا کسی که خود را نماینده و وکیل ملت تلقی میکند، مسلما میبایست با احترام و پذیرش دستور مامور نیروی انتظامی یا پلیس راهنمایی و رانندگی مسیر خود را تغییر میداد و از عبور از مسیر ممنوعه خودداری میورزید و صرفنظر از تبعات اقدامات بعدی منتسب به وی این اقدام هم برخلاف شأن نمایندگی در تعارض با قانون و هم در تضاد با تکالیف شهروندی است. طبیعتا اگر ثابت شود آقای عنابستانی که ظاهرا در مجلس سخنرانیهای کشاف با احساسات علیه بحث فساد و ضرورت قانونپذیری در طی چندین جلسه مجلس شورای اسلامی داشتهاند دائر بر ایراد صدمه با سیلی به صورت مامور درست باشد، مسلما از سه جهت قابل تعقیب است. از جهت اقدام خلاف شأن تکالیف شهروندی و دیگر اقدام در تعارض با شأن نمایندگی و قانونگذاری و در نهایت تحت عنوان توهین به مامور دولت در حین انجام وظیفه یا به مناسبت انجام وظیفه و ایراد صدمات جسمانی، قابل تعقیب و مجازات خواهد بود.
متاسفانه در صورت صحت چنین اقدامی باید به آن بخش از نظارت اعمال شده برای تعیین صلاحیت این اشخاص دچار شک و تردید گردید. بارها دیده شده است که برخی از این نمایندگان برخلاف ارزشهای دینی، فرهنگی، اجتماعی و قانونی تریبون مجلس را وسیله انتساب اتهامات علیه دیدگاههای جناح مخالف قرار داده و در خارج از مجلس بیتوجه به اثرات منفی اظهارات خود و الگوهای ناصواب در کنشها و واکنشهای مردم بدون ملاحظه دست به اقدام یا اظهار مطالبی میزنند که نتیجه آن بیاعتمادی مردم نسبت به قابلیت و در عین حال شأنیت نمایندگان مجلس خواهد بود. اما اگر ثابت شود که چنین اقدامی انجام نشده مسلما درخصوص توهین به مامور دولت در حین خدمت و همچنین ایراد صدمات جسمانی مسئولیتی متوجه ایشان نیست اما به هر حال آنچه مسلم است اقدام مسئولان کشور در قوای سهگانه در اینگونه موارد به نوعی سوءاستفاده از قدرت، غرور ناشی از موقعیت اداری و رسمی تلقی و باید گفت که در صورت اثبات صلاحیت این افراد در هر مقامی که باشند، برای نمایندگی ملت محل تردید خواهد بود.
سیلی نقد و شعارهای نسیه
رضا دهکی در ابتکار نوشت:
ادبیاتی همچون «ما مسئولان خادم مردم هستیم»، «مردم ولینعمت ما هستند»، «ما چیزی نداریم که از مردم پنهان کنیم» و ... از شعارهای محبوب مسئولان بوده و هستند. کتابهای اجتماعی مدرسه در سالیان نه چندان دور، در ذم حکومت پهلوی از فاصله مردم و حاکمان میگفتند و احساس شاه-رعیتی را عامل جدایی دنیای آنان میدانستند. در این کتابها گفته میشد که این فاصله یکی از دلایل انقلاب بود. طبیعتا اگر چنین دلیلی در زمره دلایل انقلاب مطرح باشد، رویکرد پساانقلابی باید در نقطه مقابل این میایستاد. تا مدتی هم این رویکرد چنان محبوب بود که حتی برخی انتظار داشتند ارتش نیز بی طبقه و درجه باشد و فرماندهی نوبتی شود! در یکی از این کتابها نوشته شده بود که به دلیل ترورهای ابتدای انقلاب خود مردم از مسئولان خواستند که مراقبت بیشتری از خود کنند. فارغ از این که آیا مردم خواستند یا شرط عقل هر حکومتی با دشمنان گوناگون است که چهرههای شاخص خود را محافظت کند، شاید همین محافظت باعث پایهگذاری دوباره فاصله مسئولان از مردم شد.
ضربالمثل معروفی است که میگوید «لطف مکرر، حق مسلم میشود». رفتارهای ویژه نیز همیشه بدعادت کنندهاند. به همین دلیل هم هست که تشریفات مربوط به یک سمت، میتواند در نگاه مسئولان تبدیل به عادتی شخصی شود. وقتی کاخها و ساختمانهای مدرن با امکانات ویژه اقامتگاه و محل کار مسئولی شوند، دیگر عجیب نیست که آپارتمانهای ۴۰ متری و زاغههای حاشیه شهر را نبیند و احساس کند پیشنهاد ساخت آپارتمانهای ۲۰ متری لطفند! مسئولی که عادت کرده همیشه بدون صف وارد شود، در صف اول بنشیند، از خط ویژه عبور و مرور کند و هواپیما را برایش به تاخیر بیاندازند، بعید نیست که کم کم احساس کند این خود خودش، فارغ از هر سمتی است که «ویژه» است. آن وقت است حتی با همه آن شعارها، به همین مردمی که ادعای خدمتگزاریشان را دارد، توصیه «خودت بمال» میکند، تهدیدشان میکند و حتی در گوششان سیلی میزند!
دو حکایت اخیر از این نوع، فارغ از این نگاه به رابطه مسئول-مردم، از این نگاه نیز جالب توجه است که فردی یکی در جایگاه «قانونبانی» و دیگری در جایگاه «قانونگذاری» که هر دو «حقوقدان» دانسته میشوند، در صورت سرباز وظیفهای سیلی میزنند که در واقع مامور «قانون» است. اگر این ماجرا یک قرار بود یک داستان پندآموز باشد، حتما از شدت استعاری و سمبلیک بودن مورد نقد قرار میگرفت! جالب این جاست که مسئولان هنوز حضور تکنولوژیهای نو و شبکههای اجتماعی را باور نکردهاند و در واکنش به ویدئوها و اخبار ریز و درشتی که پنهان نمیمانند، با ترفند فتوشاپ است و تقطیع شده است پیش میروند و از آن سو برای جرمانگاری افشای تخلف و بستن مسیر شبکههای اجتماعی نقشه میکشند.
واقعیت این است که علت ویژههای مسئولان فراموش شده و معلولش باقی مانده است. مسئول فراموش کرده که خط ویژه برای سرعت بیشتر در خدمت است و نه حق مسلم وی؛ برای همین هم هست که در صورت خلل در مسیرش، تهدید و توهین میکند و حتی اگر لازم باشد از قوه قهریه استفاده میکند. این موضوع چنان نهادینه شده که اگر مسئولی ادای بازگشت از این راه را هم – به صدق یا تزویر – در بیاورد، بدون شک در مظان اتهام پوپولیسم قرار میگیرد و البته در بسیاری موارد این اتهام بر او وارد خواهد بود.
آثار این دوگانه مسئول-مردم تنها در این فاصله گرفتنها و رفتارهای حاصل از آن خلاصه نمیشود، بلکه نتیجه این فاصله، عدم درک شرایط و نیازهای روز جامعه و اتخاذ تصمیمهای اشتباه و گاه پر هزینه خواهد بود. موضوعی که هم شکاف مردم و مسئولان را عمیقتر میکند و هم میتواند به تشدید سایر دلایل نارضایتی ممکن منجر شود.
شاید بد نیست که مسئولان خود ویژه پندار، برگردند و نگاهی به درسهای علوم اجتماعی و تاریخ مدرسه در دهههای ۶۰ و ۷۰ بیاندازند تا بدانند نتیجه نهایی این ویژه بودن و ویژه خواهی و ویژه خواری چه خواهد بود. هر چند بعید است این سیلی آنها را بیدار کند.
انتهای پیام/ک