کدام تفکر دولتی، روستاهای سیستان و بلوچستان را به سامان میرساند؟ «اشرافیگری» یا «انقلابی»؟
به گزارش پایگاه خبری
اوشیدا؛ برآوردهای آماری از دخل و خرج خانوار روستایی نشان میدهد که متوسط کل هزینهی خالص یک خانوار روستایی در کشور ۱۲ میلیون و ۹۶۱ هزار تومان بوده است در حالی که همین شاخص برای سیستان و بلوچستان حدود هشت میلیون و هزار و ششصد تومان میباشد.
متوسط درآمد اظهار شده سالانهی یک خانوار روستایی هم در کل کشور ۱۲ میلیون و ۹۵ هزار تومان بوده که این شاخص برای استان سیستان و بلوچستان ۶ میلیون و هفتصد و سیزده هزار و دویست تومان برآورد شده و این واقعیت بدان معنی نیست که روستاییان استان در هزینهکرد درآمدهای در اختیار، صرفهجویی کرده اند بلکه عملاً پولی برای هزینههای معمول خود در اختیار نداشتهاند.
در سطح ملی به طور متوسط درآمد یک روستایی ۱۲ میلیون و ۹۵ هزار تومان و روستاییان این استان ۶ میلیون و هفتصد و سیزده هزارو دویست تومان درآمد داشته اند، یعنی درآمدشان رقمی معادل ۵۳۸۲۳۰۰ تومان کمتر از متوسط کشوری و معادل ۵/۵۵ درصد متوسط درآمد روستاییان ایران بوده است. به تعبیری دیگر روستاییان این استان، فقیرترین روستاییان کشور هستند.
در بررسی هزینهی خانوارهای روستایی استان، شاهد آن هستیم که در طول یک سال، هر خانوار روستایی در این استان علیرغم درآمد اندک نسبت به متوسط کشوری، در یک مدیریت تنازع بقایی بر هزینههای مترتبهی زندگی خود، مبلغی معادل ۱۲۸۸۴۰۰ تومان هزینه نموده است.
اختلاف بین درآمد روستاییان سیستان و بلوچستان با متوسط کشوری، رقمی معادل ۵۳۸۱۸۰۰ تومان در سال است یعنی ماهیانه ۴۴۸۴۸۳ تومان و وجود چنین کسری در سطح استاندارد و رفاه جامعهی روستایی این استان، اثرات نامطلوبی گذاشته و خواهد گذاشت و این بدان معنی است که روستاییان این استان در فقر نسبی فوق حاد و فاجعهآمیزی دست و پا میزنند.
چرا وضعیت درآمدی روستاییان در این استان چنین است؟ آیا مردم به وظیفهی خود عمل نکردهاند؟، ظرفیتهای استان ضعیف است؟، یا دولت در عمل از انجام وظایف خود عقب مانده است؟
استاندار و مدیران اتوبوسی او در استان سیستان و بلوچستان، هرگز نگاه محرومیتزدایی ، ایجاد کار همراه با کرامت انسانی برای مردم این خطه از پیکرهی میهن نداشتهاند. آنان با تقسیم پستها بر منابع استان چنبره زدهاند و درصد اندکی از جامعهی سیستان و بلوچستان که همان مرفهین بیدرد هستند و یا صاحبان نفوذ محلی را به انحاء مختلف در این دایره آوردهاند و اذهان اکثریتی از جامعه را با پوشیدن لباس محلی و سایر رفتارهای عوامفریبانه از عمق فاجعه به حسب ظاهر دور کرده و چهرههای تکیدهی خودشان را در زمان تحویل دولت، به چهرههای لُپ انداختهی حال، تبدیل نموده و روستائیان این استان را آواره و بر خیل حاشیهنشینان مرکز استان افزودهاند.
اما واقعیت آن است که عمق عقبماندگیهای استان در حدی بوده است که که با این سطلهای بودجهای و معمول، این چالهی عمیق، قابل پر شدن نیست. باید دولت نگاه خود به شیوهی تأمین اعتبار و برنامهی زمانبندی توسعهی این استان را از حالت روزمرگی و بالسویه با سایر استانها، به افقی دیگر یعنی «اجرای یک برنامهی توسعهی جهشی» تغییر دهد.
آیا دولت اشرافیون و مترفین با وزرای کاسب و هتاک که نگاهی تحقیرآمیز به روستائیان و طبقات پایین درآمدی دارند، چنین تغییری را میتواند ایجاد کند؟
پاسخ کاملاً روشن است. برای رسیدگی به این معضل بزرگ، دولتی انقلابی لازم است. باید مدیرانی جهادی به مثل جهادگران جهادسازندگی، با نگاه ایمانی برای این کار گماشته شوند. دولتی که اعتقاد داشته باشد از یک سو برنامهی توسعهی جهشی را اجرا کند، از سوی دیگر پاسخی برای این سئوال داشته باشد: «با مردمی که همین الآن دچار سوء تغذیه هستند و در فقر، دست و پا میزنند و در تأمین هزینههای ضروری زندگی خود واماندهاند، چه باید کرد؟» برنامهها و نوع نگرش حضرت حجتالاسلام والمسلمین سیدابراهیم رئیسی، دقیقاً منطبق بر همین منطق اصولی است
روستائیان ما دیگر مردمی نیستند که با توجیهات صد من یک غاز دهیاران دستورگرفته از مقامات استانداری، این راه انقلابی را رها کنند. آنان حسرت به دلان فعالیتهای شبانهروزی سنگرسازان بیسنگر جهادسازندگی هستند و برای احیای دوبارهی این حرکتهای سازنده، لحظهشماری میکنند و به اندک دهیارانی که قصد منحرف کردن مسیرشان را داشتند، چه زیبا فرمودهاند که:
«عِرض خود میبری و زحمت ما میداری»
انتهای پیام//