به گزارش پایگاه خبری اوشیدا ؛ عباس نورزائی کارشناس ارشد مدیریت روستا طی یادداشتی نوشت:
صاحب نظری با بیانی تند در تحقیر عامه ی مردم گفته است: «تودههای مردم، ذهن کرم و چنگال اژدها دارند».
او با بدبینی به «مردم» مینگریست، به باور او «مردم» اسیر احساسند و میتوان آن را به سادگی برانگیخت، «مردمی» که اندیشه نمیکنند، ولی قدرت تغییر دارند و باید از آنها هراسید.
برخی از ما آدم ها، تفکر منطقی نداریم و تمرین نکرده ایم تا به بسیاری از مسائل، نگاه نسبی داشته باشیم، به همین دلیل است که در قضاوت های مان اغلب از واژهی همه یا هیچ استفاده میکنیم.
امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) میفرمایند: «نادان را نمیبینی مگر در افراط یا تفریط».
این سخنان را نردبانی کردم تا در مورد، «عوامفریبی» این آفت جامعه کُش، بی محابا سخن بگویم. یک کاندیدای ریاست جمهوری یا وکالت مجلس، برای بالا رفتن از نردبان قدرت، خود را «از جنس مردم» نشان میدهد، دست بر کمبود و نداشتههای آنان میگذارد، شکافها را پررنگ میکند و مقصر را نخبگانی میداند که با نادیده گرفتن منافع «مردم» کار خود را پیش بردهاند. با این حال این فرد «سیاسی - مردمی»، هیچ راهکار مشخصی پیشنهاد نمیدهد و روشن نیست برای آن همه دشواریها، چه خواهد کرد؟
در یک معنا، مفهوم کانونی عوامفریبی، «فساد» و «انحراف» نخبگان است، خطاب آن هم «مردم» عادی بهویژه ساکنان روستاها و شهرهای کوچک و البته نابرخورداری های شهری است. برجسته کردن دوگانههایی مانند «فقیر- غنی»، «شهر -روستا»، «ملی-اجنبی» یا حتی «بالای شهر- پایین شهر»، «بلوچ- سیستانی»، «سیستانی- بیرجندی»، «سنی- شیعه»، در گفتار عوامفریبان، بسیار شنیده میشود.
عوامفریبی، حس نفرت را بر میانگیزد تا «مردم» متحد شوند. فهم منطق کار، چندان دشوار نیست؛ بخشی از جامعه علیه بخش دیگر شورانده میشود و اهالی سیاست هم با سواری بر روی امواج احساس «مردم» و با حمایت آنها کار را پیش میبرند. نقد سیاستهای عوامفریبانه هم دشوارترین کارهاست، هر نقدی میتواند با اتهام ضدیت با «مردم» نواخته شود.
در عوامفریبی، کمیت بر کیفیت غلبه میکند، اهالی سیاست در پناه جمعیت پرشمار مردم میتوانند از انتقادها در امان بمانند، ناگفته پیداست که عوامفریبی تا چه اندازه یک جامعه را مستعد خشونتهای آشکار و پنهان میسازد.
این افراد مردم را احمق، سادهلوح و کوچکمغز می پندارند و البته لایه ای پیرامونی دارند که از آنان می توان در شرایط کنونی جامعه ی ما از روحانیون، سران طوایف که گاه خودخوانده و به مردم تحمیل شده هستند، یاد کرد.
یا به اشاره و انتخاب یک روحانی، مردم انتصابش می کنند. یا به تشخیص یک خان یا به اصطلاح سرطایفه.
مردم ما که امروزه از سطح سواد بالایی برخوردارند، باید به خودشان تکانی بدهند و به فهم خودشان احترام بگذارند، با بینشی عمیق راهی را که تجربه کرده اند و در زندگی آنها، تاثیر به سزایی نداشته، تکرار نکنند.
نواندیش باشند، با بصیرت، آدم های خوش فکر، پویا و دارای انگیزه ی خدمت را شناسایی کنند و به آنان رای دهند.
هشدار، تکرار انتخاباتی ما، در حکم همان زنجیرهایی که جامعه ی ما را در حصار عوامفریبان اسیر کرده است، نباشد که این زنجیرها، مورد پرستش ما قرار می گیرند!
در این صورت، به گفته ی آن صاحب فکر و تجربه ی سیاسی، «سخت است آزاد کردن نادان هایی که زنجیرهای خود را می پرستند».
انتهای پیام/