به گزارش پایگاه خبری اوشیدا: مردی که ۹ سال قبل مرتکب قتل شده بود، سرانجام دستگیر شد و به جرمش اعتراف کرد.
رسیدگی به این پرونده از روز ۲۴بهمن سال ۸۴ با اعلام مرگ مشکوک مردی به نام سعید به کارآگاهان جنایی استان خراسان آغاز شد. ماموران پلیس وقتی به بیمارستان رفتند، فهمیدند سعید به علت اصابت ضربات چاقو به قفسه سینه‌اش جان باخته است.
مقتول توسط دو مرد به بیمارستان منتقل شده و هر دو فرار کرده بودند به همین دلیل آن دو نفر به‌عنوان اولین مظنونان پرونده تحت تعقیب قرار گرفتند اما پس از مدتی مشخص شد آنها نقشی در جنایت نداشتند و بعد از دیدن بدن نیمه‌جان سعید کنار جاده‌ای خلوت او را به بیمارستان رسانده‌اند اما از ترس اینکه گرفتار شوند فرار کرده‌اند.
به این ترتیب تحقیقات اولیه برای رازگشایی از این جنایت بی‌نتیجه ماند تا اینکه کارآگاهان فهمیدند سعید در روستای محل سکونت خود با چند نفر اختلاف داشت. همه این افراد از جمله یک پدر و پسر بازداشت شدند و تحت بازجویی قرار گرفتند؛ ولی همگی ادعا کردند از ماجرای قتل بی‌خبر هستند.
در این میان ظن پلیس بیش از همه متوجه پدر و پسر شد به‌ویژه آنکه یکی از انگشتان دست پسر جوان که حمید نام دارد زخمی بود اما حمید ادعا کرد دستش لای در نیسان گیر کرده است. در نهایت همه مظنونان به دلیل نبود مدرک آزاد شدند و از آن پس هیچ سرنخی از قتل سعید به دست نیامد و پرونده راکد ماند تا اینکه بعد از گذشت ۹سال کارآگاهان بار دیگر تصمیم گرفتند تحقیقاتی را در این خصوص انجام دهند.
آنها بعد از مرور پرونده، بار دیگر به حمید مشکوک شدند زیرا این جوان و پدرش با مقتول اختلافات شدیدی داشتند. از سوی دیگر زمان حادثه خون روی دست حمید آزمایش و معلوم شده بود گروه خونی آن«o» مثبت است که با گروه خونی مقتول همخوانی داشت اما چون گروه خونی حمید هم همین بود، نمی‌شد از آن به‌عنوان مدرک جرم استفاده کرد. این احتمال وجود داشت که خون متعلق به مقتول بوده اما تشابه گروه خونی به قاتل کمک کرده باشد.
در ادامه ماجرا، حمید دوباره بازداشت شد و این‌بار تحت‌بازجویی‌های تخصصی قرار گرفت. او وقتی دید کارآگاهان این‌بار فریب حرف‌هایش را نمی‌خورند ادعا کرد قتل کار پدرش است. او در حالی چنین ادعایی را مطرح کرد که پدرش دو سال قبل فوت شده بود. کارآگاهان باز هم قانع نشدند و به بازجویی از پسر جوان ادامه دادند تا اینکه او بالاخره به کشتن مرد ۳۹ساله اعتراف کرد.
حمید گفت: «ما با سعید بر سر آب زمین کشاورزی اختلاف داشتیم. روز حادثه می‌خواستم به خانه عمویم بروم که مقتول سر راهم قرار گرفت و با هم درگیر شدیم. او ضربه‌ای را به سرم وارد کرد من هم چاقویم را بیرون کشیدم و با هم درگیر شدیم. هر دو به زمین افتادیم و چاقو باعث شد انگشتم به شدت زخمی شود طوری که هنوز اثر آن بعد از ۹ سال باقی است.»
متهم‌به‌قتل در ادامه گفت: «وقتی درگیری بالا گرفت با چاقو چند ضربه به قفسه سینه سعید زدم. او غرق در خون شد و به زمین افتاد من هم به سرعت فرار کردم. کسی مرا در آن اطراف ندیده بود و سرنخی نیز وجود نداشت به همین دلیل وقتی بار اول بازداشت شدم توانستم با انکار قتل، خودم را نجات دهم ولی در تمام این مدت عذاب وجدان داشتم.»
