داخلی آرشيو خبر صفحه اجتماعی
امتیاز مثبت 
۰
 
اعضای پسر ۲۵ ساله‌، زندگی‌بخش شد/ خوابی که مادر دید و اهداء عضو را حتمی کرد
کد مطلب: ۷۳۱۶۳
تاریخ انتشار:شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۱۹
مادر شادروان «علی تمینی» پیش از آنکه فرزندش از دنیا برود، خواب عجیبی می بیند و همین قصه اهدا اعضای پسرش را رقم می‌زند.
اعضای پسر ۲۵ ساله‌، زندگی‌بخش شد/ خوابی که مادر دید و اهداء عضو را حتمی کرد

به گزارشاوشیدابه نقل از شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ شادروان علی تمینی جوانی ۲۵ ساله بود که ۱۳ سال از زندگی خود را با تومور مغزی دست و پنجه نرم می کرد؛ آن روز که زندگی را بدرود گفت، پدر و مادر او تصمیم می‌گیرند تا اعضای پیکر او را اهدا کنند.

او ساکن تهران بوده و تا اواخر عمرش در این شهر زندگی می کرد، وقتی چشمانش به فقر و آوارگی کودکان کار می افتد، چهره او رنگ می بازد و آنچه در توان دارد برای آنها انجام می‌دهد.

خبرنگار دانا در گفت و گو با مادر شادروان "علی تمینی" از چگونگی اهدای عضو پیکر فرزندش جویا شد و وی گفت: سه سال پیش تومور "علی" پسرم را عمل کردیم و پس از آن بود که به ما گفت نمی تواند در تهران زندگی کند. همین شد که ما مدتی را در کرج زندگی کردیم و این اواخر، به طالقان نقل مکان کردیم؛ چون اصالت مان هم به آنجا بر می گردد.

 

 


 

 

خانم کیان، درباره روزی که فرزندش را به بیمارستان انتقال دادند، این گونه توضیح داد: آن روز که علی آقا حالش خوب نبود او را به بیمارستان منتقل کردیم، در آی‌سی‌یو نمی گذاشتند کسی در کنار بیمار باشد اما علی بی قراری می‌کرد و من رفتم تا او را آرام کنم؛ علی آن روز به من گفت برایم قرآن بخوان. من هم سوره های کوچک قرآن را خواندم، پس از آن نیز گفت از حضرت علی(ع) و ائمه اطهار(ع) بخواه که من را کمک کنند.

وی ادامه داد: پسرم با صدای بلند به پرستاران می‌گفت: من، پدر و مادرم را پیر کردم؛  آن‌ها برای من زحمت زیادی کشیدند. علی آقا بچه های بی سرپرست و بدپرست را حمایت می‌کرد و زمانی که این کودکان کار فهمیدند علی از دنیا رفته برای او ناراحت شدند و مراسم ختم و زیارت عاشورا گرفتند.

مادر شادروان علی اضافه کرد: زمانی که ما در سهروردی تهران زندگی می کردیم، ماه رمضان که می‌شد، علی می گفت مادر غذاهای بیشتری برای سحر درست کن تا نیازمندان و کودکان کار هم از سفره ما چیزی بخورند.

وی عنوان کرد: مشکل پسرم به خاطر غده هیپوفیز او بود؛ به صورت مداوم تحت درمان و معالجه پزشکان قرار داشت. اما امسال پس از ایام شهادت حضرت زهرا(س)، سردردهای او شدت گرفت و بعد از انجام  سی‌تی‌اسکن مشخص شد که مشکل او درباره غده هیپوفیز بیشتر شده و ریشه زده است.

خانم‌کیان، یادآور شد: بعد از این موضوع، به یکی دیگر از بیمارستان‌ها مراجعه کردم و گفتم تا از او ام آر آی بگیرند، دیدند که خونریزی مغزی صورت گرفته و بخشی از آن به مغز وارد شده بود. در واقع بعد از آنکه پسرم خونریزی مغزی کرد از دنیا رفت.

وی در رابطه نحوه تصمیم گیری درباره اهدای عضو پیکر فرزندش، گفت: من و همسرم تصمیم گرفتیم که اهدای عضو را انجام دهیم، من با دکتر درباره "علی" صحبت کردم، اما گویا دکتر وضعیت من را متوجه شده بود و نگران بود. اما من فهمیدم که او هم می‌خواهد اهدای عضو صورت بگیرد، همین شد که با همسرم صحبت کردم تا بتوانیم اهدای عضو را انجام دهیم.

این مادر فداکار خاطرنشان کرد: ما به این سبب اعضاء بدن فرزندمان را  اهدا کردیم، به این امید که با این کار سلامتی و زندگی دیگران را تأمین کند. وقتی اهدای عضو به ما گفت کدام اجزا را می توانیم استفاده کنیم ما در پاسخ آنها گفتیم هر عضوی از پسرم می تواند برای دیگران کارآیی داشته باشد را استفاده کنید.

وی خواب عجیبی که پیش از اهدای عضو پیکر فرزندش دید را این گونه روایت می‌کند: در خواب دیدم که از کنار جاده ای عبور می کردم، دیدم چندین خانه در کنار جاده ای ترک خورده و مخروبه وجود دارند، جلوتر که رفتم عقب را نگاه کردم دیدم که این خانه ها بازسازی و آباد شده اند. آن خانه ها را که دیدیم، فهمیدم  سرنوشت بچه من مرگ و ترک دنیا است. اما زندگی او، دیگران را سامان می‌دهد.

وی تاکید کرد: فرزندم بهمن ماه امسال در بیمارستان جم از دنیا رفت و برای اهدای عضو به بیمارستان سینا منتقل شد.

انتهای پیام/ا

Share/Save/Bookmark