یادداشت؛

مولوی چراغی فروزان در دل تاریکی‌ها

8 مهر 1404 ساعت 17:17

در جهانی که انسان معاصر با بحران معنا و سردرگمی‌های روحی روبروست، اشعار و اندیشه‌های مولوی همچون چراغی فروزان، راهنمایی است برای یافتن روشنایی در دل تاریکی‌ها. معنویت عمیق و حکمت بی‌پایان این شاعر و عارف بزرگ، دریچه‌ای نو به سوی فهم زندگی و انسانیت باز می‌کند و نشان می‌دهد.


سید محمدمهدی موسوی کارشناس فرهنگی در یادداشتی به اوشیدا نوشت: هشتم مهرماه در تقویم فرهنگی کشور به نام "مولانا" ثبت شده است تا یاد و اندیشه این حکیم بزرگ همیشه زنده بماند. مولوی شاعری است که در مثنوی معنوی، جهان را نه صرفاً از منظر ظواهر، بلکه از عمق چشم دل و معنویت می‌نگرد و با سروده‌هایی پرمفهوم و جاودانه، کوشیده است تا رازهای وجود را تفسیر کند. حکمت شاعرانه او همچون چراغی است که می‌تواند گم‌گشتگی انسان معاصر را درمان کند و راهنمایی به‌سوی فهمی عمیق‌تر از زندگی باشد.
 
 اهمیت آثار برجای‌مانده از این شاعر نامی ایرانی به حدی است که رهبر معظم انقلاب در خردادماه سال ۱۳۹۰ در دیدار با شاعران آیینی فرمودند: «مثنوی مولوی گنجینه‌ای گران‌بها از افکار و معارف الهی است.» همچنین ایشان در اردیبهشت ۱۳۹۸ در دیدار با شاعران در ماه مبارک رمضان اظهار داشتند: «مولوی، مصداق تمام‌عیار عرفان، معنویت، حقیقت، اسلام ناب و معرفت توحیدی است... این‌ها قله‌های شعر فارسی‌اند.

 این سخنان نه‌تنها در مقام تجلیل از مولوی است، بلکه نمایانگر تأثیر عمیق او بر زمانه خود و تا امروز است. به ویژه در دورانی که جهان معاصر با سرعتی روزافزون گرفتار بحران معنا، آشفتگی‌های فکری و چالش‌های زیست انسانی شده، بازگشت به سرچشمه‌های خرد و عرفان ایرانی-اسلامی بیش از هر زمان دیگر ضرورتی انکارناپذیر یافته است.

 بدون شک، یکی از درخشان‌ترین چهره‌های این عرصه، جلال‌الدین محمد بلخی است؛ شاعری که در مثنوی معنوی، جهان را فراتر از ظاهر می‌بیند و از دریچه‌ای عمیق‌تر، معنویت و حقیقت را بازشناسی می‌کند. اشعار او سرشار از معانی ژرف و پایدار است که مخاطب را به تفکری نو دعوت می‌کند.
 به گفته مولوی‌پژوهان، این شاعر بزرگ ایرانی در مرز میان عقلانیت و شهود قرار دارد و افکار او امروزه می‌تواند چراغ راه انسان معاصر باشد. از این رو، مولوی را باید در شمار عقلانی‌ترحکما، فلاسفه و عرفای میراث فرهنگی فارسی دانست.
 انسان امروز دچار گم‌گشتگی معنوی است که تنها با تکیه بر عقلانیتی ژرف و ریشه‌دار در حکمت الهی می‌توان آن را درمان کرد و از آسیب‌های معنوی نجات یافت.
 جایگاه مولوی فراتر از تاریخ شعر فارسی است؛ او در گستره فرهنگ ایرانی و میراث معنوی بشر، جایگاهی ویژه دارد. مثنوی معنوی و دیوان شمس او، افق‌های نوینی در اندیشه عرفانی، زبان شعری و جهان‌بینی فرهنگی، به ویژه برای فارسی‌زبانان گشوده‌اند.
 میراث مولوی، البته فراتر از آثار مکتوبش است؛ تأثیر او بر نگرش و بینش فرد ایرانی نسبت به جهان و انسان عمیق و چندوجهی است. بنابراین، باید تصریح کرد که میراث مولانا برای فرهنگ ایران و زبان فارسی بسیار گسترده و تأثیرگذار است.

 از ویژگی‌های برجسته مولوی آن است که زبان فارسی را به اوج توانایی‌هایش رساند و در عین حال عرفان ایرانی، که ریشه در آموزه‌های اسلامی دارد، را به قالبی شاعرانه و جهانی تبدیل کرد. از این رو، بی‌دلیل نیست که مولوی نه تنها بخشی از میراث ادبی ایران بلکه میراثی جهانی و انسانی محسوب می‌شود.
 مولوی در شعر و حکمت خود، پلِ پیوندی میان عقل و عشق، خرد و شهود ساخته است؛ پلی که انسان را به درک عمیق‌تری از خویشتن و جهان فرا می‌خواند. در دنیای پیچیده امروز، این پیوند معنوی می‌تواند مسیری برای بازسازی هویت و بازآفرینی معنای زندگی باشد. مولوی نشان می‌دهد که عقل و دل در کنار هم می‌توانند به رازهای پنهان هستی دست یابند و انسان را به سرمنزل حقیقت نزدیک کنند.

 علاوه بر این، بازخوانی مولوی به مثابه بازگشتی به سرچشمه‌ای ناب است؛ سرچشمه‌ای که در دل آن، پیام‌های صلح، محبت، همدلی و گذشت نهفته است. در عصری که خشونت و تفرقه فراگیر شده، تعالیم مولوی یادآور ضرورت همزیستی مسالمت‌آمیز و همدلی انسانی است که فراتر از مرزهای جغرافیایی و فرهنگی است.

 در نهایت، مولوی نه فقط شاعر و عارف، بلکه نمادی از فرهنگ و معرفت جهانی است. اشعار او به زبان‌های گوناگون ترجمه شده و پیامش فراتر از ایران و ایران‌زمین در سراسر جهان شنیده می‌شود. این گستردگی و جهانی بودن نشان‌دهنده قدرت بی‌نظیر اندیشه و هنر اوست که همواره زنده و الهام‌بخش خواهد بود.
 


کد مطلب: 79766

آدرس مطلب: https://www.oshida.ir/vdcepf8f.jh8opi9bbj.html

اوشیدا
  https://www.oshida.ir