پایگاه خبری اوشیدا - پربيننده ترين عناوين فرهنگی :: نسخه کامل https://www.oshida.ir/Cultural Sun, 19 Jan 2025 06:26:38 GMT استوديو خبر (سيستم جامع انتشار خبر و اتوماسيون هيئت تحريريه) نسخه 3.0 https://www.oshida.ir/skins/default/fa/normal/ch01_newsfeed_logo.gif تهيه شده توسط پایگاه خبری اوشیدا https://www.oshida.ir/ 100 70 fa نقل و نشر مطالب با ذکر نام پایگاه خبری اوشیدا آزاد است. Sun, 19 Jan 2025 06:26:38 GMT فرهنگی 60 شکر خدایی را که مرگ ما را شهادت در راه خودش قرار داد https://www.oshida.ir/vdcjymea.uqeayzsffu.html به گزارش پایگاه خبری اوشیدا، شهید «حسن هراتی اسکندری»، هفتم مرداد ۱۳۴۰، در روستای محمدآباد هراتی از توابع شهرستان زابل دیده به جهان گشود. پدرش میرزا، کشاورزی می‌کرد و مادرش درجان نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته برق درس خواند و دیپلم گرفت. سال ۱۳۶۳ ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. به‌عنوان سرهنگ سپاه پاسداران در جبهه حضور یافت. پنجم اسفندماه ۱۳۶۵، با سمت فرمانده گردان در شلمچه بر اثر اصابت گلوله به سر و دست، شهید شد. مزار او در روستای کرباسک واقع است. بسم‌الله الرحمن الرحیم با حمد و سپاس خدایی را که ما را خلق کرد و عمر و جوانی ما را در چنین زمانی قرار داد که زندگی و مرگ در این زمان دارای هدف است و شکر خدایی را که مرگ ما را شهادت در راه خود قرار داد تا در روز قیامت پیش ائمه و جمیع پیامبران و اولیا شرمنده نباشیم. از پدر و مادرم که زحمت زیادی کشیدند برای من‌ومن نتوانستم حق زحمت آنها را ادا نمایم خیلی معذرت می‌خواهم. امیدوارم از خداوند تبارک‌وتعالی که او به شما اجر و مزد بیکران عنایت کند. از برادرانم و خواهرم معذرت می‌خواهم؛ زیرا برادری نالایق برای آنها بودم. از همسرم و بچه‌ام هم که برای آنها سرپرست خوبی نبودم می‌خواهم مرا ببخشند به‌خاطر خدا حقشان را بر من ببخشند. از همه قومان و خویشانم که حق و حقوقی بر عهده من دارند می‌خواهم که مرا عفو کنند تا خدا هم مرا ببخشد. پدر و مادر و همه قومان و نزدیکان بر مرگ من تأسف نخورید؛ زیرا خود، خواهان چنین مرگی بودم و شکر خدایی را که بر من منت گذاشت و چنین هدیه‌ای عطا کرد. من بر مرگ این چنینی راضی بودم. شما هم دعا کنید که خدا مرا جزء شهدا محسوب کند و از گناهانم ببخشاید. پدرم، مادرم، برادرانم و همه قومان و خویشان بخصوص همسرم از این که همیشه ساکت بودم و حالت ناراحتی داشتم و با شما کمتر صحبت و شوخی می‌نمودم، علتش فشار روحی و روانی ای بود که بر من مسلط شده بود و مرا به‌شدت رنج می‌داد و علت آن هم مسائل گریبان گیری بود که مرا یارای حل آن نبود و بلکه در وسع من نبود. به هـر صورت ان‌شاءالله که شما این حالت مرا از چشم این که خدای‌نکرده من غرور یا تکبری پناه‌برخدا داشتم، نگاه نکنید شما بر من به‌عنوان بنده فقیر، مسکین و بیچاره نگاه کنید که الان در بین شما نیست امید است که کلمات مرا در یک حالت فشار روحی بر روی کاغذ آمده‌اند، را خوب متوجه شدید. پدرم من شما را به‌عنوان حلال مشکلاتی که بعد از من ممکن است رخ دهد انتخاب می‌نمایم و از شما انتظار دارم مسائل مرا حتماً پیگیری نمایید. دررابطه‌با اولین مسئله و مشکلی که بعد از من ممکن است پیش آید. همسر و فرزندم است. من به‌عنوان وصیت به شما عرض می‌کنم بعد از مرگ من، همسرم بعد از نگه‌داری عده شرعی آزاد است و حتی به شما می‌گویم او را آزاد بگذارید تا با هر که خواست ازدواج کند. زیرا از من که خیری ندید، شاید از دیگری خیر و بهره‌ای ببیند و فرزند کوچکم را هم می‌سپارم به والده‌ام تا او را بزرگ کند و به هر که خواستید بدهید. در مورد مهریه همسرم حتماً مهریه‌اش را از حقوق من یا وسایل دیگری که در خانه هست و آن هم با مشورت روحانی به‌خصوص حاج‌آقا بختیاری بپردازید و او را آزاد بگذارید و بــر او هیچ‌گونه ظلمی ان‌شاءالله که وارد نشود. در مورد زمین شهر اگر خواستید بچه‌های مـرا بدهید پدرم او را به قیمت سنجیده و زمین مشهد را هم قیمت عادلانه بسنجید و زمین مشهد را در عوض زمین زابل برای خودتان بردارید تا نه سیخ بسوزد و نه کباب. ان‌شاءالله که ناراحت نشوید از نوشته‌های من. محل دفن من اگر جنازه‌ام به دست شما افتاد در گلزار شهدا دفن کنید. کلیه وسایل و لوازم‌خانگی من تحویل همسر و فرزندم باشد تا زمانی که همسرم زیر سر فرزندم باشد و زمانی که شوهر نمود همه وسایل مذکور تحویل دخترم باشد و همسر حق ندارد دخترم را در خانه شوهر غریبه ببرد، اگر زیاد نزدیک و خودی باشد آن را خود شما می‌دانید چطوری عمل کنید. برای مرگ من حتماً مردم را نهار یا شام دعوت کنید که اگر پولش را بنیاد شهید داد که خوب و اگر نه هم از پول و یا حقوق خود من بردارید. من مقداری قرض دارم که باید داده شود و مقداری هم قرض می‌خواهم که هر کس آورد خوب و هر کس هم نیاورد مسئله‌ای نیست. از همه می‌خواهم اگر قرض می‌خواهند حتماً به شما پدرم بگویند به‌خصوص برادرانم زیرا روح من این‌طوری راحت است. تفنگم را بفروشید یا مال برادرانم باشد به شرطی که قیمتش تحویل بچه‌هایم یا روی مهریه همسرم داده شود تا من در قبر راحت باشم. کلیه وسایل و لباس‌هایی که از سپاه خانه است به سپاه بدهید دیگر به نظر من مسئله‌ای نمی‌رسد اگر به مشکلی برخوردید با مشورت حاج‌آقا بختیاری یا کربلایی حیدر حل کنید قبلاً از شما متشکرم. خداحافظ. به امید دیدار در قیامت و به امید روسفیدی همه در محضر بی‌بی فاطمه (س) «والسلام» ]]> فرهنگی Sat, 18 Jan 2025 06:31:52 GMT https://www.oshida.ir/vdcjymea.uqeayzsffu.html