به گزارش پایگاه خبری
اوشیدا، شهید «احمد صیاداربابی»، دهم آبان ۱۳۴۵، در شهرستان زابل به دنیا آمد. پدرش عباس و مادرش مریم نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. بهعنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. چهارم دیماه ۱۳۶۵، در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به سر و کتف، شهید شد. مزار او در روستای صیادان سفلا تابعه زادگاهش واقع است.
بسمالله الرحمن الرحیم
(خدایا این عزیزان را که بهترین هدایای امت ماست به پیشگاه بپذیر). (امام خمینی)
«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»
«شهیدان را مرده مپندارید؛ بلکه زنده و در نزد خدای خویش روزی میخورند».
«إنَّ اللهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیَانٌ مَرْصُوص»
«بهدرستی که خداوند دوست میدارد کسانی را که در راهش چون دژی محکم صف بسته و پیکار میکنند».
خدایا برای اولینبار وصیتنامهام را مینویسم و ۷ سال است که از جنگ تحمیلی میگذرد و در این مدت طولانی که در جبهه شرکت کردهام. شهادت نصیبم نگردیده، البته شکی نیست که تا کنون لیاقت شهادت را نداشتهام و در این مدت بهترین دوستانم و نور چشمانم در کنارم به شهادت رسیدهاند. خدایا به من کمک کن که لیاقت شهادت در راهت پیدا کنم و باز با خجالت و شرمندگی آخرین وصیتنامهام است که مینویسم در تاریخ ۱۳۶۵/۹/۱۵.
به نام خدا، به نام او که همه چیز اوست زندگیام اوست و زنده به اویم، به نام او که از اویم و بودنم از اوست و رفتنم از اوست، یادم اوست، جانم اوست و معشوقم اوست محبوبم اوست، امیدم اوست و همه چیزم و به یادت هستم تا به یادم باشی که بدون تو هیچوپوچ خواهم بود.
و سلام بر شهدای اسلام بر شهدای انقلاب اسلامی و بهخصوص شهدای جنگ تحمیلی و خانواده شهدا و امت شهیدپرور ایران، اینجانب هدفم از رفتن به جبهه این بوده است که اولاً خدمتی به اسلام و بعد به فرموده امام خودکرده باشم که میفرماید «مسئله اصلی جنگ است» و من هم تمام مسائل و مشکلات را زیر پا گذاشتم. خدایا به من کمک کن که در این دانشگاه بزرگ علم و ادب اسلامی موفق شوم که جز این چیزی نمیخواهم. خدایا به من کمک کن. گناهانم ببخش. روزی نادان بودم، انشاءالله که خدا این بنده حقیر را ببخشد و بیامرزد.
و شما ای خواهران و برادران مسلمان پیام مـن بهعنوان یک شهید این است که قدر این نعمت الهی را بدانید؛ یعنی امام عزیزمان و همه گوشبهفرمان این بزرگوار باشید که در راه راست حرکت کنید و از خون شهیدانی که هدفشان پیروزی اسلام بوده دفاع کنید و درصورتیکه شهادت نصیبم شد، از جانب جبهه الله باشد.
میخواهم برایم نماز میت بخوانید و همه در سوم و هفتم و چهلم من شرکت و سخنرانی نمایند. البته نه بهخاطر من سخنرانی کنند؛ بلکه پیام خون شهدا را به گوش مردم بیدار و آگاه برسانید و قبرم در نزدیکترین جا باشد، نسبت به دوستانم و شهدای دیگر بهخصوص در جوار شهید غلامرضا علی دادی دفنم کنید، بهخاطر این که در این دنیا اینقدر به هم نزدیک بودیم، دلم میخواهد حالا که شهید شدم در کنار دوست عزیزم غلامرضا علیدادی باشم.
اما راجع به خودم، برادران و خواهران این دنیا، دنیای آزمایش است و همه میدانیم که هیچکدام ماندگار نیستیم و همگی خواهیم رفت. فقط مواظب باشیم پرونده ما سفید باشد و با روی سفید، پرونده کامل با معدل ۲۰ که برای دانشآموزان نمره ممتاز است را برای خودمان آماده کرده باشیم. از همه شما برادران و خواهران میخواهم که اگر خدای ناخواسته از من ناراحتی دیدهاید و حرفی شنیدهاید که باعث ناراحتی شدهام، مرا ببخشید.
البته من هم با دلی پر از درد و ناراحتی از طرف زنم از این دنیا رفتم و هرکس که مرا به هر عنوان ناراحت و نگرانم کرده کاری ندارم. به هر شکل ببخشد و به راه راست هدایت کند و اما پدر، مادرم، برادرانم و خواهرانم پدر جان همیشه در راه اسلام قدم بردار و سعادتی که نصیب فرزندت شده نعمتی از طرف خداوند بدان و خدا را شکر کن مرا حلال کن.
مادر جان خوشا به حالت که چنین فرزندی در راه اسلام تربیت کردی و تو بودی که همیشه افتخار میکردی که فرزندت در جبهه است پس حالا هم افتخار کن که پس فرزندت در راه اسلام به شهادت رسیده و افتخاری بالاتر از افتخار اول، و از شما میخواهم مرا حلال کنی. خواهرانم مرا حلال کنید که ممکن است در کوچکی شما را اذیت کرده باشم و خواب و نادان بودم، مرا به بزرگواری خودتان ببخشید و همیشه گوشبهفرمان امام باشید و فرزندانتان را در راه اسلام تربیت بکنید. برادرانم مرا ببخشید. مادرم از تو میخواهم که فرزندم مهدی نور چشمانم را در راه اسلام تربیت کنید و به او بیاموزید، عزیزم درس صبر، مقاومت، ایستادگی، جوانمردی و شهادت در راه اسلام به او بگویید باید اسلحه افتاده از دست پدر را برگیری و به جنگ با دشمنان اسلام برخیزید.
از پدر، مادرم، برادرانم و خواهران محترم میخواهم که در مجلس ختم من خیلی آرام باشید و با مخارجی کم برگزار نمایید. سعی کنید پیش همهکس گریه نکنید و مرتب خدا را یاد کنید و شکر بگویید و نگذارید دشمنان اسلام خوشحال شوند. بلکه با قامتی استوار از مردم پذیرایی کنید و در پایان از تمام برادران و خواهران میخواهم که مرا ببخشند و حلالم کنید و از کلیه برادران تیپ قهرمان المهدی (عج) که در این مدت بهعنوان خدمتگزاری در خدمتشان بودهام، بهخصوص فرمانده محترم خودم تقاضا دارم مرا ببخشند و حلالم کنید. خداحافظ شما.
انتهای خبر/