به گزارش پایگاه خبری
اوشیدا،
شهید «خدارحم خمری»، بیستم اسفندماه ۱۳۴۵، در روستای خواجه احمد از توابع شهرستان زهک به دنیا آمد. پدرش عیسی، کارگری میکرد و مادرش گل بیبی نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. پاسدار وظیفه بود. دوازدهم آبان ۱۳۶۶، در روستای رودماهی زاهدان هنگام درگیری با اشرار و قاچاقچیان بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
بسمالله الرحمن الرحیم بارالها در رهت هر کس بمیرد زنده است
زندگی بیعشق تو ننگ است نی ارزنده است
حاضرم در راه دین از تن جدا گردد سرم
من بمیرم باک نیست اما بماند رهبرم
با سلام و درود فراوان بر منجی عالم بشریت و نایب برحقش امام خمینی بتشکن و با سلام و درود فراوان بر شهیدان صدر اسلام علیالخصوص شهیدان جنگ تحمیلی.
این جانب خدارحم خمری فرزند عیسی دارنده شناسنامه ۲۵۵۱ متولد ۱۳۴۵ در تاریخ ۶۴/۱۱/۱۸ اعزام از دشت امیرنظام و زابل به شیراز از شیراز به کردستان در پادگان جندالله و در مورخه ۶۵/۲/۳ به گردان عملیات تقسیم شدیم و هم اکنون درحالخدمت به اسلام و قرآن هستیم. پدر و مادرم هر مسلمان باید وصیتنامه برای خودش بنویسد و در تاریخ ۶۵/۳/۱۵ در حال صحت و سلامت، پس اقرار به یگانگی خداوند متعال و رسالت انبیا (ع) و خاتم حضرت محمد (ص) و امامت حضرت علی بن ابیطالب و یازده فرزندش (ع) و اقرار نمودن نکیر و منکر و عالم برزخ و صراط و میزان و بهشت و دوزخ.
پدر و مادر مهربانم خداوند را هزار مرتبه شکر کنید که فرزندی دارید که از اسلام و قرآن دفاع کند و از اینکه قربانیام مانند و شبیه علیاکبر حسین (ع) قبول شد، هیچ ناراحتی و نگرانی به خودتان راه ندهید و مرا به بزرگی خودتان حلال کنید که نتوانستم حق شما را ادا کنم بیشتر به مادرم سفارش میکنم.
مادر جان سر گهوارهام شبها
نخفتی تا سحر بالله
ز گفتگوی لا اله الا الله
مکن گریه برای ما
حلالم کن ای مادر
بسی زحمت کشیدی تو بنازم پروریدی
ز من خیری ندیدی تو
مکن گریه تو ای مادر
حلالم کن تو ای مادر
ز عشق دین شدم ناشاد
خیالت بود شوم داماد
ز دست دشمنان فریاد
حلالم کن تو ای مادر
مادر تو حق داری مکن غوغا
ببین رهبر بود تنها
میان لشکر اعدا حلالم کن تو ای مادر
مادر مرا به بزرگی خودتان ببخشید فغان و شیون نکنید و شما را به صبر دعوت میکنم. پدر و مادرم از برادرانم معذرتخواهی کن و مرا حلال نمایید و همچنین از خواهرانم هم برایم معذرتخواهی کن که حق آنها به گردن من نماند.
پدر جان از همسایهها و بهخصوص از رفقا معذرتخواهی کند و به ایشان بگویید پدر جان رفیقان را از زبان من سلام بگو:
بگو شبهای جمعه گر توانید
برایم سوره قرآن بخوانید
حلالم کن حلالم کن حلالی
و شما را به صبر دعوت میکنم. مانند حضرت زینب (س) ام لیلا مادر شهزاده علیاکبر (ع)
صبر کنید و موقع رفتن سر قبرم.
سر مزار مرا هم دمی چراغان کن
ز روی لاله رخان مزارم گلستان کن
مادر جان، پدر جان، مردم را در راه اسلام تبلیغ کنید تا به رزمندگان کمک کنند و مواظب باشند امام عزیز را تنها نگذارند، تا بتوانیم پوزه صدام و صدامیان به خاک مذلت و آنها را در گورستان ابدی جهنم بیندازیم.
انتهای خبر/