به گزارش پايگاه خبري اوشيدا:50سال تنهایی و سکوت مرگبار مرزهای سیستان تنها همدم تنهایی او شده است ،50سال است که بی انکه یار و پشتیبانی داشته باشد مرزنشین نقطه صفر مرزی سیستان بوده و رازها و شکایتهای شبانه خود را در دل شبهای سرد و تاریک سیستان با خدای خود نجوا می کند به امید آنکه لطف خداوند در قالب دستان پرمهر یک انسان زمینی او را دربرگرفته و از جهنمی که در ان گرفتار شده است رهایی اش دهد، اما کجا هستند دستان پرمهر خداوند تا اورا از جهنم زمینی نجات دهند ؟ از غلامرضا بزی سخن می گویم مردی که در روستای کهخا دورترین نقطه صفر مرزی سیستان روزگار را سپری می کند، به دیدارش می رویم و پای صحبت هایش می نشینیم تا اندکی از نجواهای شبانه اش با خدا را به ما بگوید، از دور خانه ای خرابه در وسط بیابان به چشم می خورد خانه ای بدون در و پنجره ،باور اینکه دراین خانه فردی زندگی می کند برایمان سخت است ، بزی بیرون می آید وما را به درون خانه خود دعوت می کند خانه ای با فرشي از جنس خاك وديوارهاي از جنس دود وسياهي به خانه مينگريم جلوي درب ورودي آن رخت خوابي از جنس كيسه ديده مي شود وكنار آن بخاري هيزمه اي ، بغض در گلويمان جمع ميشود وپاي صحبت أو مي نشينم بزی می گوید در دوران کودکی پدر و مادرش را بر اثر حادثه آتش سوزی از دست می دهد و در خانه های مردم و به سختی بزرگ می شود و برای گذران زندگی مجبوربه تکدی شده ودست نیاز به سوی دیگران دراز کرده است . برایمان از سیاه ترین روز زندگیش می گوید روزی که تنهایی را همراه همیشگی او کرد می گوید: در یکی از روزهای سخت زندگی که برای امرارمعاش مجبور به تکدی گری شده است سگی به او حمله کرده و باعث عقیم شدنش می شود و از آن روز به بعد تنهایی تقدیری شد که سرنوشت برای او رقم زد . بزی که تمام طول عمر خود را تنها و بدون یار و یاور سپری کرده است به ما می گوید: به علت اینکه شناسنامه اش را در آتش سوزی از دست داده است تحت حمایت هیچ ارکانی قرار نگرفته و هم اکنون از بیماری رنج می برد و هیچ تکیه گاه و پناهی ندارد تا دست یاریش را به سوی او دراز کند و تنها چشم هایش را به آسمان و نجواهای شبانه اش با خدا دوخته است تا شاید خدواند رحمتش را شامل حال او کند و او را از این جهنم زمینی نجات دهد . می گوید خشکسالی و کمبود اب باعث شده است که کار کشاورزی را رها کند و اکنون هیچ منبع درآمدی ندارد . این سخنان، تنها حرف دل غلامرضا بزی نمی باشد بلکه حرف دل هزاران سیستانی مظلوم و رنج کشیده ای هست که مرزنشین این سرزمین هستند و مظلومانه به دست تند باد فراموشی سپرده شده اند و به تنهایی با هزاران مشکل ریز و درشت پیکار می کنند .امثال بزی در شهرستان زابل زیاد هستند افرادی که درانتظار چشمان بینا ،قلب رئوف ،روحیه مردمی مسئولینی می باشند که از دل همین مردم به پاخواسته اند و اکنون می بایست یاریگر مردمی باشند که برای انها بر پست ریاست تکیه داده اند .