به گزارش پایگاه خبری
اوشیدا؛ بررسی روی منشأ اقوام و طوایف سیستان و بلوچستان، نشان میدهد که تعدادی از اقوام ساکن با منشأ عرب (عراق، حجاز)، فارس(شیراز و ممسنی)، کرد، افغان(خراسان بزرگ)، تاجیک، سِندی، هندو، آفریقایی و بلوچ میباشند.
به مرور زمان، بخشی از اقوام غیر بلوچ، به دلیل واقع شدن در محدودهی زندگی بلوچها، تغییر زبان و لهجه داده و آرام آرام در جامعهی جدید، مستحیل شده اند، مثل بعضی از فارسها، کردها، تاجیکها، افغانها، سِندیها، آفریقاییها و براهوییها که نهایتاً در جامعه به غلط آنها را هم «بلوچ» مینامند.
بلوچها، بخشی شیعه و گروهی سنی هستند و این از وجوه مثبت برای انسجام بخشی به گروه های قومی است؛ این موضوع در اغلب طوایف سیستان و بلوچستان، صادق است.
مردم منطقه اعم از شیعه و سنی، برای نژاد، قوم، طایفه و فامیل، احترام خاصی قائل هستند و عصبانیتهای بسیار تند، توسط سران طایفه، قابلیت خنثی کردن دارد.
در عین حال که نظام طایفهای، یک پارامتر مثبت تلقی میشود، چنانچه درست مدیریت نشود، پیامدهای سختی را نیز ممکن است در پی داشته باشد.
اشتراکات زیادی بین اقوام و طوایف در استان وجود دارد که میبایست به منظور رسیدن به یک وفاق ملی، با برنامههایی آنها را تقویت کرد و از برجسته کردن یک قوم و یا تحقیر قومی دیگر، به شدت پرهیز شود.
آداب و رسوم، زبان و لهجه و فعالیتهای بومی محلی، باید به درستی مدیریت شود و پرداختن درست به آنها میتواند به عنوان عامل انگیزشی در طرحهای وحدت بخش کشور مد نظر قرار گیرد.
طوایف سیستان و بلوچستان، به صورت شبکهای تارعنکبوتی، از نظر ارتباطات اجتماعی به هم تنیده هستند اما نسلهای جدید کمتر به آن واقف میباشند، تبیین این مهم و روشن ساختن آن میتواند در انسجام بخشی جامعه مؤثر باشد.
طوایف سیستان، در دو سوی مرزهای ایران، افغانستان و پاکستان، وابستگیهای فامیلی و قومی دارند، باید از این ظرفیت در مسائل بینالمللی، به دلیل ارجحیت طوایف بخش ایرانی بر خارجیها، استفاده کرد.
طرحهای تمزیج گروههای جمعیتی در استان طی سالیان گذشته از قبیل کردها در حاشیهی تفتان، شیعیان پاکستان در چابهار، سیستانیها در نقاط مختلف بلوچستان و از جمله دلگان و ایرانشهر، یزدیها در خاش، افغانها در ایرانشهر، آشار، سیبوسوران و سراوان، توانسته نوعی وفاق اجتماعی بین شیعه و سنی در استان ایجاد کند که به دلیل همین قرابتهای طایفهای و خونی، از پایداری لازم برخوردار میباشد.
ملاحظهی موارد اشاره شده، بستری تاریخی را برای نزدیک کردن دو قوم بزرگ بلوچ و سیستانی فراهم آورده است بنابراین جا دارد تا برنامهریزان انسجام اجتماعی و متولیان امنیت بر این ریشهای تاریخی و فرصتهای بینظیر پیشرو، تأکید ورزیده، آن را به عنوان یک استراتژی مهم در دستور کار قرار دهند و روشهای اجرایی آن را تدوین کرده، جایگاه نخبگان جامعه را برای یاری رساندن به دولت مشخص و به اصطکاکهای موردی افراطیون دو قوم، پایان داده و همهی نیروها و امکانات را برای توسعهی جهشی استان، بسیج کنند.
انتهای پیام/